محدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی مامحدثه بانو یکی یکدونه ی مامان و بابا،دختر دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
عاشقانه های ناب ماعاشقانه های ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات دختر کوچولوی مامان راضی وباباعلی

سالگرد ازدواج من و بابا علی

                                                 از وقتي با هميم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شيرين معبود را شاكرم كه در تلخيها كنارم بودي و در شاديها خوشی را به كامم شيرين تر كردي عزيز لحظه هاي بيقراريم سالگرد ازدواجمان مبارك...   4 سال از پيوندمان گذشت اي کاش گذر زمان در دستم بود تا لحظه هاي با تو بودن را آنقدر طولاني ميکردم که براي بي تو بودنم وقتي نميماند                     &nb...
31 تير 1393

ولیمه ی محدثه بانو

 سلام ماهک من .    عزیز دلم عشقم    روز ولادت امام حسن (ع) کریم اهل بیت واسه افطار همه را دعوت کردیم خونمون و یه شام مختصر هم  تدارک دیدیم و توی پنج ماهگیت ولیمه ی شما دخمل نازمونا دادیم    نوش جون همه   ایشالا که همیشه بتونیم از این سفره ها بندازیم و همه دور هم جمع باشیم .                                                     بهونه ی زندگی من خیلی دوست دارم                      &nb...
30 تير 1393

لیالی قدر

                                            خدایا ازت ممنونم که امسال در شبهای قدر در کنار دختر نازم  بودم و امیدوارم که برای همه سرنوشت خوبی رقم خورده باشه .   الهی آمین                                               محدثه جونم انشاله که سرنوشت خوبی برای تو گل همیشه بهار من هم رقم خورده باشه . دخمل نازم ممنون که مامان را تو این شبا یاری کردی و اذیتش نکردی . فدات بشم که توام همش ب...
30 تير 1393

عکس رنگی

سلام عزیز دل من   سلام محدثه جونم   الهی مامان راضی دیگه نباشه که درد کشیدن تو را ببینه . راستش چند روز پیش دخملی را بردم واسه عکس رنگی . خیلی انتظار کشیدیم تا نوبت تو شد .   با عمه زینب رفتیم . اون اصرار داشت که من نیام و طاقت ندارم و ...   اما مگه یه مادر میتونه پاره ی تنشا تنها بزاره . خلاصه بعد از دو سه ساعت نوبت محدثه ی من شد . مامیتا در آوردیم و تو را روی یه تخت خوابوندن و سوند را بهت وصل کردن . خدا منا بکشه وقتی  تو گریت افتاد و بیتابیت شروع شد انگار منا شلاق میزدند . عمه منا بیرون کرد اما بازم سریع بهت یه داروی خواب آور دادند و تو بعد از چند دقیقه  به خواب رفتی . نیم سا...
22 تير 1393

پنج ماهگیت مبارک جوجه کوچولوی من

      ماهگیت مبارک گل همیشه بهارم    سلام سلام سلام محدثه جونم 2 روز پیش 5 ماهه شد  و ما به دلایلی نشد همون روز بیایم و براش پست جدید بزاریم حالا اومدم تا به عشقم 5 ماهگیش رو تبریک بگم   و براش آرزوی بهترینا رو بکنم ای جااااااااااااااان     راستی بگم که این جوجوکوچولوی من کلی شیطون و شیرین شده که حد نداره عاشق کنترل و تلفنه . یه جوری به سمتش میره که دلم میخواد بخورمش .   عاشق بچه هاس و با اونا خیلی جوره و واسشون ذوق میکنه .   جدیدا وقتی چادر سرم کنم تا بیام بیرون گریه میکنه و بغلش که میکنم ...
20 تير 1393

سفر به چادگان

سلام گل همیشه بهارم    سلام دوست جونیا   شرمنده این چند وقت درگیر بودم و نشد بیام سراغ وب محدثه جونی .   اول از همه از عروسی دختر عموی بابایی بگم که جاتون خالی خوب بود البته دیدن دوستای گلم خیلی حال داد . خاله محبوب و اهلام و هاجر وزهرا را با لباسای خوشجل موشجل دیدیم . خخخخخخخخخ   توی عروسی با اینکه صدا به صدا نمیرسید تو همش تو کالسکه خواب بودی واین واسه همه تعجب بر انگیز بود . تا میخواستیم از تالار بیایم بیرون چشمای نازتا باز کردی و توی خونه هم ما را خوابوندی و خودت نخوابیدی . خخخخخخ   این دو سه روز هم که رفته بودیم جای همه ی دوستان خالی چادگان و خیلی خیلی خوش گذشت . دخ...
9 تير 1393
1